رهارها، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

رها عشق مامان وبابا

خانه پدری بابایی

رهای نازنینم این چند روز (ایام فاطمیه) خونه پدربزرگ بابایی  ده شب مراسم هست و پدرجون وبابایی وعمو اسماعیلت بیشترر کارهاشو انجام میدن /روز یکشنبه عمو جون شله زرد نذر داشت و بردیمت اونجا وتوهم اولش با تعجب همه جا رو دید میزدی و .... عزیز دلم خواستم بدونی این یه مراسمی هست که گفته میشه بیش از 80 ساله هرساله توی این خونه برگزار میشه.وشایدروزی خودت مدیریت مراسم رو بعهده بگیری! خونه پدربزرگ بابایی یه خونه است با بیش از صد سال قدمت که خیلی هم قشنگه وتو ناقلا هم با نگاههای معنا دارت مارو متوجه کردی که اینجایه خونه عادی نیست/ این هم عکسای خونه باباجون رها وبابایی خونه باباجون (شب اول مراسم) روز یکشنبه1392/1/12 بارون هم شدیدا می...
27 فروردين 1392

یه آلبوم کوچولو

خسته راه...اولین لحظه رویت رهاجون توسط بابایی استراحت پس از اولین حمام ( توسط خاله فاطی) هفت روزگی رها خانم ژست های موقع خوابت.... 39 روزگی توی راه اولین مسافرت(نمک آبرود) ...
24 فروردين 1392

بدون عنوان

با سلام رهای عزیزم اولین نوروزت مبارک باشه با یه تاخیر 9 ماهه دوباره اومدم اما همش تقصیر من نبود  یکم مشکلات فنی هم بود.به هر حال.... رهای نازنین ما7 ماه و27 روزه که اومده و دنیایی از شور وذوق وهیجان به من ,ما و زندگیمون هدیه کرده. رها جان عزیز دل مامان به این دنیا خوش اومدی؛ امیدوارم همواره در سلامتی وشادی و موفقیت باشی. از خداوند مهربون بخاطر این هدیه بی نظیری وبی همتایی که بهمون عطا کرد بینهایت سپاسگذارم ./   ...
17 فروردين 1392

بدون عنوان

دید وبازدیدهای عید ادامه داره و .....هرچند بروی خودم نمیارم امااغلب نگران خستگیها وبرهم خوردن زمان استراحت و...توهستم.اما ازطرفی هم وقتی میبینم هرجایی میریم با اشتیاق همه جا وهمه کس رو نگاه میکنی وذوق میکنی خوشحال میشم.الهی قربونت بشم هنوز بعد از 8 ماه وخرده ای هرکسی تورو میبینه میگه شبیه کیه؟ از بس که جذابی....(ماشالا)دیروز خونه خاله فاطی خانمی از فامیلای شوهرخاله بود که بهش گفته بود وای که دل من ضعفه واسه این رها خانم اما از باباش خجالت میکشم بغلش کنم!وبچه هاشون هم تورو دوره کرده بودند/حسنا وحامد وحدیث هم که حسابی باهات سرگرم بودن/نوید هم که دیگه نگو...هرجایی میریم نوید تورو بغل میکنه وراه میبره وباهات بازی میکنه و... 2 تا خاله هات مدام ...
10 فروردين 1392

شیرینی

رها؛عزیزم: الان 2 تا دندون مرواریدشکل داری که خیلی هم تیزند 7 ماه وچند روز از عمر مبارکت گذشته بود که دراومدند.حدود یکماه که 4 دست وپا میری وماشالا سرعت خوبی هم داری/ قبلش فقط عقب میرفتی من تا 14 بهمن ماه مرخصی زایمان بودم و من وتو همش با هم بودیم اما بعدش تا 16 اسفند رفتم اداره ودوباره تا 5 فروردین ماه پیش گلم بودم /حالا هم مادر جون زحت میکشن واز تنها نوه خوشگلشون مراقبت میکنند.انشالا وقتی بزرگ وخانم شدی هرکمکی از دستت براومد بهشون بدی./
7 فروردين 1392

بدون عنوان

با سلام دیشب مهمون داشتیم/الان رها خانم شده نقل مجلس همه.... توی این دید وبازدید های نوروزی سیل لبخند وبوس وبغل گرفتنه که سمتش روانه شده/واسه عید امسال یه سارافون مخمل سرمه ای با توپ توپی های سفید وبلوز سفید براش گرفتیم که از همه لباساش بیشتر بهش میاد/دختر خالش(زهرا)میگه رهاجون شبیه سیب قرمزه.. اهی قربونش بشم از بس که ماهه/مادر جونش مدام نگرانن که چشم نخوره ودائم بهم تذکر میدن این رنگ رو نپوشونید,موهاشو این مدل نبندین و.... شیرینی عجیبی توی وجودشه که آدم رو سر ذوق میاره رها جون جدای از بقیه من وبابایی خیلی دوست داریم خیلی...خیلی...خیلی....    
7 فروردين 1392
1